۲۲ دی ۱۳۹۱

*چرا توقف کنم؟*



نیتو علاقه ی شدیدی به بند انداختن زیر گردن دارد حالا چه مو داشته باشد چه نه. معتقد است بند انداختن زیر گردن بهترین داروی ضد چروک دنیاست. نیتو تند و تند نخ بند به دهان با لهجه ی هندی و انگلیسی شکسته بسته حرف می زند. نفسش بوی خوب غذای هندی و عسل می دهد. نیتو معتقد است عسل دوای همه دردهاست. شب ها ماسک عسل به خودش می مالد و روزی سه لیوان مخلوط عسل و آب داغ و زنجبیل و لیمو می خورد. امروز سرما خورده بود و همین طور که فین فین می کرد گفت در این همه سال بار اول است که سرما خورده چون عسلش چینی و تقلبی بوده وگرنه کسی که عسل می خورد چرا باید سرما بخورد
نیتو یک جور خوبی خوشحال است. خودش و شوهرش و دو بچه ی کوچکش و مادرش و مادر و پدر شوهرش همه در یک خانه ی کوچک سه خوابه زندگی می کنند. وقتی نیتو در زیر زمین من را بند می اندازد همیشه سر و صدای دویدن یا گریه یا داد و بی داد بچه ها و بقیه ی اهالی خانه می آید. یک بار ازش پرسیدم سرسام نمی گیرد؟ دلش خلوت نمی خواهد؟ جایی که تنها گریه کند؟ 
سوال همین جوری به دهنم آمد. همیشه حرف هایی که همین جوری به دهن آدم می آیند آن پس کله ی آدم را که خیلی سعی در مخفی کردنش دارد نشان می دهند. نیتو با تعجب به من گفت خانه ی ساکت مثل قبرستان است و آدم چرا باید بخواهد تنهایی گریه کند وقتی می تواند در بغل این همه آدم که دوستش دارند گریه کند؟ 
دیدم خب راست می گوید. حالا ما کسی را نداریم بغلش گریه کنیم- نداشته ایم بغلش گریه کنیم چرا کار به کار مردم داریم که خانه شان مثل قبرستان نیست و چاهار بغل آماده برای گریه دارند؟  بغل های من چند قاره آن ورتر هستند. مثل مال نیتو دم دست نیستند. شاید برای همین است که از انبوه حضور بغل های دور در خانه گاهی سرسام می گیرم
نیتو پرسید ابروهایت را باریک کنم؟ هر بار همین را می پرسد. می پرسد یو وانت تین؟ من هم می گویم ابروهای من تین هستند. لطفا نه. هر بار همین را می گویم. این بار گفتم اصلا ابروهایم رو برندار. برداشتن و برنداشتنشان خیلی فرقی نمی کند. می خواهم ببینم اگر صبر کنم پرپشت تر می شوند؟ با خنده گفتم مثلا مثل ابروهای تو. نیتو گفت نه نمی شوند. نخ را در دهانش خیس کرد و با انگلیسی شکسته بسته گفت اشتباه است که برای بعضی چیزها صبر کرد. بعضی چیزها هیچ وقت آن جوری که ما می خواهیم نمی شوند و ما الکی همه ی عمرمان را صبر می کنیم. خب چه کاری است؟ چرا؟
بعد نخ را انداخت به ابروهایم. اشک آمد توی چشم هام



عنوان از شعر فروغ 

search