۲۷ آذر ۱۳۹۰

میان ماه ما تا ماه خارج



سر میز صبحونه توی بشقاب بچه ته مونده ی سوسیس و تخم مرغ بود. بچه داشت شیر می خورد. بحث کریسمس و خریدهای تموم نشده و مصرفی بودن ملت و این ها داغ بود. بچه داشت برای خودش تمرین سوت زدن می کرد. من فکر کردم سیر شده. معمولا وقتی شروع می کنه به خوردن شیر و سوت زدن یعنی سیر شده. وسط بحث دستم رو کردم توی بشقاب بچه و یک دونه برش سوسیس برداشتم گذاشتم دهنم. بچه اول بهم نگاه کرد. با حیرت. بعد همین جوری به نگاه کردن ادامه داد ولی با عصبانیت. گفت مامی وات دید یو جاست دو؟ گفتم فکر کردم سیر شدی. یک دونه سوسیس خوردم از بشقابت. گفت سیر شدم ولی نمی خواستم تو سوسیس من رو بهوری. من در این مقطع فهمیدم که کار مزخرف ضایعی کردم ولی در راستای این که سختمونه بگیم بابا اشتباه کردم گفتم ولی شِر کردن خوبه. بچه گفت مامی من اگه دوست داشتم شر می کنم. الان دوست نداشتم با تو شر کنم. تو کار بدی کردی اِجزِه نگرفتی. همچنان خیلی عصبانی بود. این جور وقت ها فکر می کنم این الان یک خانواده ی دیگه است که من دارم آبزرو می کنم، که سر کارم مثلا. بعد فکر می کنم چی می گفتم بهشون
به بچه گفتم راست می گی بیبی. مامان اشتباه کرد. باید اول اجازه می گرفتم. داشتیم حرف می زدیم حواسم پرت شد. مرسی که یادآوری کردی. بچه گفت ولی سوسیس ام رو می خوام. گفتم برات یکی میارم. براش یک برش از آشپزخونه آوردم. بعد گفت حالا می تونی اجازه بگیری ازم مامان و اگه من گفتم اوکی ئه می تونی برش داری چون من سیر شدم. یو نو مامی؟ دیس ایز دِ نایس وِی تو دو ایت
فکر کردم چقدر خوشحالم که برای خودش احترام قائله. که حق خودش رو می شناسه. که عوض داد و بی داد و گریه حرفش رو می زنه. فکر کردم من تا همین چند سال پیش برام تصمیم گرفته می شد. بعدش بهم اعلام می شد. حالا چرا خود محوری کنم این وسط؟ بچه های خانواده های کشور خودمون و کشورهای مشابه رو که می بینم با خانواده هاشون به نظرم نمیاد چیز زیادی تغییر کرده باشه. حالا قیمه ریزه ام نکنید که همه این طور نیستند. خب معلومه. ولی فرهنگ عمومی جامعه هنوز همونه. بچه نشسته رو مبل مامانه می گه این پدرسگ غذا نمی خوره. فقط آشغال پاشغال می خوره. یا مثلا خیلی گریه می کنه هر چی می گیم نمی فهمه. حالا بچه همون بغل نشسته. خب من می دونم که بچه ها می فهمن. از همون وقتی که تو شکم مادرشون هستند می فهمن. جواب این حرف های من البته خیلی وقت ها اینه که برو بابا. من تو سری خوردیم بزرگ شدیم خیلی هم بد از آب در نیومدیم. چه می دونم والا. به قول شهرضایی ها ما کا چوم. هر چی شما بوگوین


search